أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزّاهِرَةُ...؟



به نام او

اربعین‌های این چند سال بارها و بارها بشارت شروع ماجرای قسوره را برایمان گفته بود. اتفاقات این چند وقت اخیر امیدهای تشدید وقایع را هرچه بیشتر در دلمان زنده کرده بود که حالا غول 200 میلیون دلاری با سامانه‌ای که مهندس‌هایش کسانی از جنس خود ما بودند، تکه تکه شد.


راستش را بخواهید بعد از حمله موشکی به داعش که اولین عملیات واقعی موشکی ما محسوب می‌شد، دلم کمی آرام گرفته بود به ادعاهایی که می‌کنیم، اما سامانه پدافندی چیز دیگریست! حالا اینکه در اولین استفاده واقعی غول آمریکایی را در ارتفاع بالا و برد زیاد مورد اصابت قرار دهد می‌شود نور علی نور! بیتعارفش معجزه ایست برای ما!


حالا انگار باید باور کنیم، باور کنیم که اتفاقات قسوره سرعت گرفته است، باور کنیم که امام ع رقم زده است تا ایران بزودی همچون سری برای این شیر خشمگین غرش می‌کند. باور کنیم که بزودی ایران به اذن خدای متعال این پیکره امت اسلامی را برای زمینه سازی ظهور به حرکت در خواهد آورد.


پ.ن1: وزیر امور خارجه امارات که بعد از حمله مشکوک به نفتکش‌ها، تمام قد حمله را کار ایران اعلام کرده بود، سه روز بعد از نابودی پهپاد گفته بود معلوم نیست این حمله (به نفتکش‌ها) کار چه کسی بوده.؟

پ.ن2: عرب هایی که به پشتوانه آمریکا این مدت این چنین گستاخ شده اند حالا همه رویاهایشان را بر باد دیده اند.

پ.ن3: کاش چشم‌هایمان دست قدرت ولی الله الاعظم را که پشت این اتفاقات است ببیند و به وجودش، به حکمتش و به برنامه اش ایمان بیاوریم و خود را با او و برنامه هایش هماهنگ کنیم.


به نام او

کنج اتاق می نشینیم و چشم ها را می بندیم؛ می‌رسیم کنار خانه شما. شهر در سکوت نیمه شب است و مردم در خواب. پشت به دیوار خانه شما می دهیم و همانجا پشت دیوار می نشینیم. لازم به در زدن که نیست، شما خودتان می دانید که نیمه شب ها دیوار این خانه مشتری ای جز بچه هایِ غریبِ دنیا ندارد.


نفس بلندی می کشیم و انگار نه انگار از همه غصه ها آزاد می شویم. گوش هایمان را می سپاریم به صدای شما. این شب ها اما شما انگار حالتان خوب نیست، گریه می کنید و برای علی (ع) چیزهایی می گویید.


فاطمه جان. اینجور گریه نکنید که دل ما از جا کنده می شود. روح القدس! شما که سال ها پیش آیات "من کل امر" را بر قلب نازنین پیامبر نازل کردی. حالا این شب های آخر قصد کرده ای به تفصیل "من کل امر". ما به فدای شما که این شب های آخر هم با این همه درد، بنا کرده ای به مادری کردن برای بچه هایی که سالها بعد می‌آیند ولی جز شما پناهی ندارند. مادرانه آینده را رقم می زنید و برای علی (ع) می گویید تا بنویسد. فاطمه جان.! حالا که دارید مادرانه، آینده را برای بچه هایتان رقم می زنید یکوقت ما را یادتان نرود. نکند یکوقت ما را قابل ندانید و وظیفه ای بزرگ برای ما درنظر نگیرید. فاطمه جان.! همه زندگی ما فدای شما نکند فکر کنید ما ضعیفیم و مراعات حال ما را بکنید ها. مادر مهربان امت یکوقت ما را فراموش نکنید.


فاطمه جان.! این شب ها، همه آرزوی ما نیم نگاه شماست. این شب ها همه آرزوی ما این است که دست مادری به سرمان بکشید و از آتش دنیا رهایمان کنید و ساکن بیت نورانی خودتان کنید. فاطمه جان ما اطمینان داریم که شما نگاهمان می کنید. ما ایمان داریم که در مصحف فاطمیتان برای این کشور آینده ای بزرگ رقم زدید و حالا این شب ها به تمنا امده ایم که مادرجان، همه وجود ما فدای شما نکند ما را قابل ندانید.


فاطمه جان.! ما اطمینان داریم که شما دستمان را می گیرید، خودتان فرمودید: "یا ایتها النفس المطمئنه." خودتان فرمودید که فقط اطمینان داشته باشیم. مادرجان این شب ها دست یاعلی بدهیم.؟


شما هم حس می کنید که در این یک ماهه انگار دستی خدایی جریان حاکم را به زیر می کشد و قلوب مردم را بر روی کسی دیگر مجتمع می کند.؟

این روزها در سال 92 مطمئن بودم که حاصل کار مطلوب جریان انقلابی نیست. اما این روزها در اوج ناامیدی بسیار امیدوار شدم.!


خدایا تو ولی ما هستی، بارالها تو این انقلاب را ایجاد کردی تا برای ظهور مهدی عج زمینه سازی کند، پس خودت نجاتمان بده و دل های مردم را به سمت کسی که تو می پسندی قرار بده.


در همه ی این ۸-۹ سال اخیر فقط دو تا عید را دوست داشتم.

یکی عید سال سوم راهنمایی که باید برای کنکور ورود به دبیرستان علامه (گرچه می دانستنیم همه قبول می شویم) درس میخواندم و دیگری عید سال پیش دانشگاهی.‌‌

نه اینکه درس خوندن رو خیلی دوست داشته باشم. قصه این بود که در این دو سال هدف واضح و روشن و فقط و فقط یک چیز بود. عزم زیاد بود و ذهنم پر از امید و بقیه هم انتظاری جز رسیدن به هدف نداشتند.


به نام او.

آمده بودند برای عیادت، حضرت مادر(س) راهشان نداده بود، موقع برگشت علی(ع) را دیده بودند و او را واسطه قرار دادند که کاری کن تا فاطمه (س) اجازه ورود بدهد. حضرت با فاطمه(س) در میان گذاشته بود و بعد مادر(س) فرموده بود:" علی جان، خانه، خانه شماست و فاطمه کنیز شما."


شب ها، فاطمه (س) سوار بر چهارپایی به در خانه های انصار می رفت تا برای علی(ع) بیعت بگیرد. در را بر رویش می بستند، جوابش را نمی دادند و دلش را شکستند. بغض کرده بود و آه کشیده بود که "مثل امام، مثل کعبه است.مردم باید دور آن طواف کنند نه آنکه او دور مردم طواف نماید."


تاریخ اما نایستاد و قصه دوباره تکرار شد.


عصر هفتم ذی الحجه، عباس(ع) دندان به هم ساییده بود و بالای بلندی ایستاده بود و خطاب به حاجی های ظاهری غروب مکه فرموده بود: "و اگر حکمت های خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بیت به سوی ایشان [حسین (ع)] پرواز می کرد؛ قبل از اینکه مردم حجر را لمس کنند، حجر دستانش [حسین (ع)] را استلام می کند و اگر خواست مولای من خواست خداوند رحمان نبود هر آینه بر سر شما مانند بازِ شکاری که بر گنجشکان فرود می آید نازل می شدم."


حالا این روزها که دوباره عطر بهشتیه شما در کوچه های دنیاهایمان پیچیده است، باز انگار به یاد آورده ایم که ما باید به سمت امام عالم پرواز کنیم و تمام زندگیمان طواف به دور او باشد. اصلا این روزها همه چیز به هم گره خورده است و انگار باید دوباره بیعت کرد.


سیما قدم های محکمش را نشان می دهد وقتی قدم به قدم از هواپیما پایین می آید و کمی آنطرف تر بغض های مردمی که یک به یک می شکند و دور او جمع می شوند. اصلا امام عالم خود فرموده بود: " مردی از قم، مردم را به حق دعوت کند، افرادی پیرامون او جمع می شوند که قلب هایشان همچون پاره های آهن استوار است. بادهای تند حوادث آنان را نلغزاند، از جنگ خسته نشده و نترسند، توکل بر خدا است و سرانجام کار از آن پرهیزکاران است."


همه آمده بودند تا به عشق حسین(ص) دور او بگردند، او که آمده بود تا همه، "رفتار" در قبال "ولی" را با او تمرین کنند. او که برایمان گفته بود ولایت فقیه همان ولایت رسول الله (ص) است. وقتی آمد، بسیجیان مخلص روح الله آنقدر دورش چرخیده بودند تا ایران شده بود "امت" در قبال "امام امت".

یکبار در زمان حضرت روح الله دیدیم که وقتی همه هماهنگ با پیش قراول باشیم می توانیم زمینه امت شدن را فراهم کنیم. یکبار دیده ایم که وقتی خودمان را با ولی جامعه هماهنگ می کنیم چقدر فضا به سمت بهشت شدن می رود.


این روزها همه چیز با هم گره خورده است، دلمان با فاطمیه می رود و چشمانمان صورت نورانی پیرمرد را قاب می گیرد و عقل هایمان یادآوری می کند که تنها راه نجات این است که بار دیگر گرد ولی جامعه جمع بشویم و دور او بگردیم تا نشان دهیم که بارالها! ما همان ملتی هستیم که امام کاظم(ع) فرمود در مقابل طوفان های سخت روزگار نمی لغزیم.

 


می نشینم کنج اتاقم و سرم را میگیرم بین زانوها که عجب.

با خودم فکر می کنم که کدام سربازی را دیده اید که برای فتح قلب سپاه دشمن رجز بخواند و نتواند یک خار از پای همسنگرش بیرون بکشد.؟

چشمانم را می بندم و بار دیگر مطمئن می شوم که هرچه هست از کم بودن من است. وگرنه مگر می شود نسیم بهشتی به کسی بخورد و تغییر نکند.؟

دلم برای نزدیکانم می سوزد و همچنان از کوچکی های خودم به خدا شوایت می برم که انت اکرم من ان تضیع من ربیته.


به نام او

این چند روز را خیلی سعی می کنم به عنوان یک دانشجوی ارشد هوافضا  بیطرفانه گوشه ای بنشینم و با نظر مثبت نگاه کنم و به خودم دلداری بدهم که اینطوری ها هم نیست!

خیلی هم بد نشده ست و بالاخره نیازکشور بوده است و .

اما.

دو سه خبر با هم می رسد و عجیب نابود میکند تمام خوش بینی هایم را!

اولی از جذب شدن تعدادی از نخبگان صنعت فضایی کشورمان می گوید که عطای ایران را به لقایشان بخشیده اند و رفته اند تا سرو سامانی به کشور دوست و همسایه یعنی امارات بدهند! همان هایی که نوابغی بودند و اینجا آقایان به هیچ حسابشان می کردند حالا در امارات وعده ی حقوق ماهی 15000 دلاری گرفته اند و آستین بالا زده اند! البت از همین جا هم میشود حس کرد بغض های توی گلویشان را وقتی ماهواره های ساخته خودشان از بالای سر ایران عبور می کند درحالیکه هیچ ربطی به ایران ندارد.!

یادم افتاده است به دقیقا دو سال پیش! همان روزهایی که قبل از انحلال سازمان فضایی توسط دولت تدبیر با بسیج دانشجویی دانشگاه های تهران یکی شدیم و بیانیه ای نوشتیم بلند بالا که محض رضای خدا دست از این حماقت بزرگ بردارید! آن زمان هنوز خبری از این مهاجرت ها نبود ولی ما در یکی یکی از بندهای این بیانیه نوشته بودیم که:

"پس از موفقیت های تحسین بر انگیز ، کشورهای منطقه در راستای رقابت با کشورمان در دوحوزه ی ماهواره های مخابراتی و ارسال انسان به فضا سرمایه گزاری های کلانی را انجام داده اند که در یک مورد میتوان به سرمایه گزاری 5.5میلیارد دلاری کشور امارات درطرح ارسال انسان به مریخ اشاره نمود و از آنجایی که این کشور ها فاقد پشتوانه ی علمی کافی در این حوزه هستند احتمال استفاده از نخبگان فضایی کشورمان بسیار بالاست. چراکه در موضوع مهاجرت خلبانان به این کشورها این پدیده درسطح کلان رخ داده است ولازم است مسئولین به اهمیت این مسئله توجه ویژه ای داشته باشند. اما با کمی فراست میتوان این تهدید را هم به فرصت تبدیل کرد و کشور های منطقه را به سرمایه گذاری در این حوزه و در کشور خودمان ترغیب کنیم نه اینکه مقدماتی را فراهم کنیم که متخصصان کشورمان تبدیل به نیروهای کارآمد دیگران بشوند."

حالا بعد از دو سال دلم میخواهد زار زار گریه کنم که به خیر شما نیاز نبود! حداقل شر نمی رساندید و سازمانی که داشت کارش را می کرد منحل نمی کردید!

در ناراحتی های این خبر بودم که خبر دوم اعصاب را با هرچه درش بود جوید و رفت!

اشتباه نشود! ابدا مخالف خرید هواپیمای نو نیستم! اصلا آن را برای پیشرفت لازم هم می دانم! اما کمی انصاف هم خوب چیزیست! ناف بعضی ها را انگار با حقارت بریده اند.! این حجم از ذوق زدگی برای فرود یک هواپیما که تازه قراردادش هم خیلی شفاف نیست که بفهمیم دقیقا چه داده ایم و چه گرفته ایم چنان احساس انزجاری را منتقل می کند که دلم میخواهد سرم را به دیوار بکوبم!


واقعیتش ناراحتم برای خودمان که قرار است با کدام معجزه تمام این خاطرات تلخ را جبران کنیم.؟


وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ

و از نشانه‌هاى او اینکه از [نوع‌] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، و میانتان دوستى و رحمت نهاد. آرى، در این [نعمت‌] براى مردمى که مى‌اندیشند قطعاً نشانه‌هایى است.

گاهی فقط باید به خدا اعتماد کرد و لبخند زد و به این فکر کرد که چقدر خوب که حالا بقیه مسیر را لازم نیست تنهایی طی کرد.

خدا ان شاءالله به همه جوونا یک عدد همسفر خوب عطا کنه:)

خدایا با اجازه ی شما: 

یا علی گفتیم.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

مارکت مانی Teslamedia مرجع به روز و تخصصی پزشکی ایران و جهان مس و خاتم (صنایع دستی خاتم کاری روی مس) Beth مبل مرجع مقالات رسمي عطر جملات زیبا|شعر|سایت مطالب جالب و خواندنی پیچک زندگی من